ܨܓܨღ تنـــهـــــــــــــاترین عشــق روزگـار ღܨܓܨ ܓ✿ در دوری لذتی هست که در با هم بودن نیست، چون در باهم بودن ترس از فراق هست و در دوری شوق دیدار
| ||
|
گاه دلم میگیرد....
از آن شب که میان اس ام اس هایمان خوابت برد
سال ها می گذرد ...
من هنوز منتظرم از خواب بیدار شوی ..
این دوست داشتن و این عشق با همه فرق دارهُ... مثل ابله ها به عاشقهای دیگه میخنده و فکر میکنه عشقاشون پوشالیه اما نمیدونه که دقیقآ خودش هم تو همون دام اسیره ...
شب شده دلگیرم این لحظه کجایی
هی قطار ارام تر غصه دارد قلبم
امشب از بی تابی همنشین دردم
ان نگاه گیرا در خیالم یخ بست
هی قطار ارام تر دوری از او سخت است
با نگاهی پر درد خیره در چشمانش
قبل رفتن دیدم گریه پنهانش
ماندنش نابودیست رفتنش پایانم
با که گویم امشب درد بی درمانم
این قطار بی رحم عشق من خواهد برد
بی نگاهش دنیا در دلم خواهد مرد
باغمه چشم او این سکوت اجباریست
در شب مرگ عشق سهم من بیداریست
بعد از این در هرسو یاد او می ماند
این صدا تا اخر شعر از او می خواند
آن چه از من باقیست در قطاری راهیست رفت و در قلب من جای پایش باقیست...
او که مسافربود اشنا در قلبم نشست و غریبانه رفت گذر کرد از قلبم به ارامی نسیم به سادگی رویا و به وسعت دریا وباقی گذاشت درمن اندوهی به عظمت دنیا ای تنها ترین کلمه و ای خسته از تکرار در جستجوی گذشته رفتی بی انکه بدانی در گذشته خود امروز را خواهی یافت ودر امروزخود تنهایی. برو ولی جایی باز گو نکن که چه کردی با دلم خستگی عمری دلبستگی هنوز بر روی شانه هایم باقیست خم شدم زیر اوار نگاهت و ویران شدم در اندوه بی کسی اری دل سپردن نابودیست ای تنها ترین کلمه و ای خسته از تکرار تو رفتی تا سایه بانی باشی برای تنهایی دیگران در افق رفتی در پی سرابی بی انتها برو که فاصله پایانیست بر واژه بی معنای عشق وجدایی قانون اتفاقیست بنام اشنایی بیاد روزهای گذشته چشمانم گریان می شود ولی افسوس که درمانی نیست بر درد جدایی افسوس که خاطراتمان به قدری عمیق بود که مرا در خود فرو برد وامیدی به بازگشتم نیست خسته تر از آنم که بتوانم بازگردم در سکوت این شب سرد جان خواهم سپرد در سایه ای به تاریکی چشمان او مسافر ای غربت واژه ای تنها ترین کلمه و ای خسته از تکرار روزی باور خواهی کرد دلتنگی لحظه دیدار ...
گلهای خیالم در کنار باغچه یادت پژمرده اند .....
روزگاری بارانی می زد ....
قطراتی به طراوت لحظه های با تو بودن .... کاش آسمان دلم ابری می شد
روز که باران می بارد ، یک روز که چترمان دو نفره شده ، یک روز که همه جا حسابی خیس است یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ، آرام تر از هر چه تصورش را کنی ، آهسته ، می بوسمت ...
مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...
هر کس هم می آید ، مسافر است...
می شکند...
هم نمازش را...
هم دلم را... تا کی رم آهوها را در چشمانت ببینم و آه بکشم؟ امشب که مهتاب بر این شهر گذر کرد .... بر این بام بر آن بام نظر کرد .... هر چه از پنجره ها به این جا به آنجا سرک کرد .... جز اشک و غم و آه ندید!! جز سیلی بر روح من و ما ندید! ای ماه عزیزم از این بوم گذر کن .... بر گیر نگاهت از این خاک سفر کن .... این زمین دگر جای رویای مهتاب تو نیست .... این بشر دگر فرشته در خواب تو نیست .... منتخب بود گویند زمانی بس دور .... اما اکنون چه سود .... ندارد سودا جز جور و غم و زور! ... برو مهتاب برو .... شاید آن دور دورها در پس ژرف کبود .... آنجا که خاکش هنوز بوی نم پاکی در آغوش کشد .... بی گمان نی لبکی لب چوپانکی در آغوش دارد .... این همان جا است که همه گر چه گوسفندانند .... منتظر مهتاب تو اند ... برو مهتاب برو ... این جا همه به زمین می نگرند! ... سقف همه چند وجبی است .... برو مهتاب برو ... این جا کسی منتظر نور تو نیست! نظرات شما عزیزان:
خسته نباشی
جالبه مطالبت خوشحال میشم به منم سر بزنی
سلام .قشنگ بود
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من: که تو از پنجره ی عشق چه ها میخواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران، خبر از گمشده ات می جویی.. راستی، گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریاست؟ نوری از روزنه ی فرداهاست؟ یا خدایی ست که از روز ازل ناپیداست.....؟
salam vblaget ghashange
chera ramz dadi hala. be manam sar bezan برچسبها: زندگی باید کرد, , , , [ جمعه 22 ارديبهشت 1391 ] [ 21:21 ] [ ★ --❤amin❤--★ ]
|
|
[ طراحی : ❤--★ تنهـــــــــاترین عشــق روزگـار ★ --❤ ] [ Weblog Themes By :★ --❤ AMIN ❤--★] |